شهادت امام جواد(ع)
باد، هوهوکنان، خاکستر یتیمی پاشید بر تمام خانه های بغداد
و خبرزلزله خیز، تکان داد روزگار در خود فروپیچیده را
اتفاقی شوم، سایه گسترانیده بر آسمانها
نمیدانم، شاید خورشید در پرده کسوف افتاده است
گویا زمین، 25 سال بزرگواری را محروم شد
گویا زمان، باید از این پس، حسرت به دل کرامت جاری جواد بماند
انگار همین دیروز بود که خاک، عطر حضورش را نفس کشید
و عالم، در سایه مهربانیِ «جواد الائمه» میهمان شد
انگار همین دیروز بود که حضورش مایه آرامش زمین شد
و وجودش، باعث دلگرمی «رضا»
و امروز که دستهای توطئه از آستین «ام الفضل» برآمده،
زهر عصیان و نفاق چه بر سر قلب رئوفت آورد امام جوانم؟
تلخی کینه توزی روزگار را،
جگر سوخته ات چگونه تاب آورد، امام جوانم؟
رستاخیز داغت، کمر روزگار را خواهد شکست
قیامت اندوهت، به آتش خواهد کشید دلها را
هنوز، کاخ مأمون میلرزد از هیبت حیدریات
هنوز اقیانوس «علم لدنی»ات، جرعه جرعه فرو مینشاند عطش جهل بشر را
تو را میبرند؛ بر شانه های فرشتگان
کجاست دستان تسلی بخش، تا مرهم زخم های «هادی»ات باشند؟
جوانترین حجت خدا
بعد از تو چه کند «علی» در محاصره «معتصم»ها؟
هر بار، با یاد ماجرای تو، پا به پای امام عصرعج
تا همیشه روزگار، خون خواهم گریست