مهجوریت قرآن
29 مهر 1391 توسط فدک
ی اتخذوا هذا القرءان مهجورا» (فرقان/30) برداشت شده است، بیان «نكوهش از مهجوركردن قرآن» است، كه به عنوان شكایت رسول خدا(ص) در روز قیامت به محضر پروردگار عرضه می گردد. در تفسیر مجمع البیان ذیل همین آیه آمده است: منظور از رسول در این آیه، محمد(ص) است كه از قوم خود شكایت می كند كه پروردگارا قوم من این قرآن را مهجور كردند! معنای «اتخذوا هذا القرءان مهجورا» این است كه قرآن را رها كرده و به دنبال شنیدن و فهمیدن آن نیستند.(1)نزدیك به همین معنا را می توان در دیگر تفاسیر و ترجمه ها مشاهده كرد: شكوه پیامبر(ص) به پیشگاه خداوند از مردم به خاطر متروك ساختن قرآن كریم بوده است.(2) نكته قابل توجه این است كه گرچه مهجوركردن قرآن امری نكوهیده و مورد سرزنش و توبیخ است، ولی آیا پیام این آیه بیان كردن نكوهش مهجور كردن قرآن است، به تعبیر دیگر آیا «اتخذوا هذا القرءان مهجورا» دقیقاً به معنای «قرآن را مهجور كردند» می باشد؟
«هجر یهجر» با مصدر «هجر» یا «هجران» در مفردات راغب چنین معنا شده است: «مفارقه الانسان غیره اما بالبدن او باللسان او بالقلب»؛ (3) یعنی «دوری كردن بدنی، زبانی یا قلبی از دیگری». بنابراین اگر خدای متعال در آیه مذكور از این فعل استفاده كرده بود معنای آن چنین می شد: قرآن را ترك كردند ولی كلمه «اتخاذ» كه به معنای اخذ (به دست آوردن و گرفتن) است، هنگامی كه با كلمه «مهجوراً» آمده است، معنای جدیدی را القا می كند، كه غیر از معنای مهجوركردن قرآن است، چرا كه استفاده از فعل «اتخذوا» (گرفتند، تحصیل كردند و…) نوعی توجه به مفعول و دست یافتن به آن را القا می كند.علاوه بر آن چه گفته شد، برخی از لغت دانان نیز «هجر» را به معنای «ترك گفتن چیزی همراه با وجود نوعی ارتباط با آن» معنا نموده اند.(4)
در آیه سی ام سوره فرقان، خداوند با استفاده از كلمه «اتخذوا» بیانگر این نكته است كه اتفاقاً قوم رسول اكرم(ص) نه تنها قرآن را وا ننهاده اند و ترك نگفته اند، بلكه آن را در اختیار گرفته و به آن دست یافته اند ولی تمام مسأله این است كه این بدست آوردن و در اختیار گرفتن قرآن به گونه ای است كه در اثر عدم درك صحیح و شناخت اصولی و استفاده شایسته و بایسته، قرآن در این میان عملاً مهجور و متروك مانده است. بنابراین معنای صحیح «اتخذوا هذا القرءان مهجورا» این است كه «قرآن را به مهجوریت گرفتند» مهجوركردن و به مهجوریت گرفتن مانند تعابیری چون مسخره كردن و به مسخره گرفتن، بازی كردن و به بازی گرفتن… تفاوت ظریفی با هم دارند. در اولی (بازی كردن، مهجوركردن، مسخره كردن) فعل، صریح و آشكار صورت می گیرد و فاعل نیز دانسته، ترس و ابایی ندارد كه فعل را صریح و بی پرده انجام دهد تا دیگران به واقعیت فعل وی پی ببرند، در حالی كه در دومی (به بازی گرفتن، به مهجوریت گرفتن، به مسخره گرفتن…) فاعل به هر علت (حتی جهل) صریحاً به انجام فعل مبادرت نمی ورزد، بلكه آن را در پرده ای از خفا و پوشش انجام می دهد، به گونه ای كه در ابتدا نمی توان به واقعیت فعل وی پی برد، بلكه شاید در ابتدا عكس آن هم به نظر برسد. مهجوركردن قرآن یعنی روی گردانی و دوری از آن، در حالی كه مهجورگرفتن قرآن یعنی پرداختن به قرآن ولی به گونه ای كه اگر چه در ظاهر از این رویكردهای مختلف قرآنی بوی توجه و استفاده به مشام می رسد ولی حقیقت مطلب این است كه در همه این رویكردها قرآن بیگانه و ترك شده است. در مهجور كردن قرآن، شخص به خانه قرآن قدم نمی گذارد ولی در به مهجوریت گرفتن قرآن، فرد به میهمانی صاحب خانه ای فاضل و حكیم نایل شده است ولی به جای توجه به میزبان و استفاده از محضر وی، گرفتار نقش و نگار در و دیوار خانه و گل ها و… شده است. در مهجوركردن قرآن، بیمار از آغاز به طبیب مراجعه نمی كند و به سراغ قرآن كریم نمی آید، در حالی كه به مهجوریت گرفتن قرآن، بیمار به طبیب مراجعه كرده و داروهای شفابخش وی را گرفته است ولی از آنها استفاده ای نمی كند تا به كام مرگ فرو می رود.(5)
«هجر یهجر» با مصدر «هجر» یا «هجران» در مفردات راغب چنین معنا شده است: «مفارقه الانسان غیره اما بالبدن او باللسان او بالقلب»؛ (3) یعنی «دوری كردن بدنی، زبانی یا قلبی از دیگری». بنابراین اگر خدای متعال در آیه مذكور از این فعل استفاده كرده بود معنای آن چنین می شد: قرآن را ترك كردند ولی كلمه «اتخاذ» كه به معنای اخذ (به دست آوردن و گرفتن) است، هنگامی كه با كلمه «مهجوراً» آمده است، معنای جدیدی را القا می كند، كه غیر از معنای مهجوركردن قرآن است، چرا كه استفاده از فعل «اتخذوا» (گرفتند، تحصیل كردند و…) نوعی توجه به مفعول و دست یافتن به آن را القا می كند.علاوه بر آن چه گفته شد، برخی از لغت دانان نیز «هجر» را به معنای «ترك گفتن چیزی همراه با وجود نوعی ارتباط با آن» معنا نموده اند.(4)
در آیه سی ام سوره فرقان، خداوند با استفاده از كلمه «اتخذوا» بیانگر این نكته است كه اتفاقاً قوم رسول اكرم(ص) نه تنها قرآن را وا ننهاده اند و ترك نگفته اند، بلكه آن را در اختیار گرفته و به آن دست یافته اند ولی تمام مسأله این است كه این بدست آوردن و در اختیار گرفتن قرآن به گونه ای است كه در اثر عدم درك صحیح و شناخت اصولی و استفاده شایسته و بایسته، قرآن در این میان عملاً مهجور و متروك مانده است. بنابراین معنای صحیح «اتخذوا هذا القرءان مهجورا» این است كه «قرآن را به مهجوریت گرفتند» مهجوركردن و به مهجوریت گرفتن مانند تعابیری چون مسخره كردن و به مسخره گرفتن، بازی كردن و به بازی گرفتن… تفاوت ظریفی با هم دارند. در اولی (بازی كردن، مهجوركردن، مسخره كردن) فعل، صریح و آشكار صورت می گیرد و فاعل نیز دانسته، ترس و ابایی ندارد كه فعل را صریح و بی پرده انجام دهد تا دیگران به واقعیت فعل وی پی ببرند، در حالی كه در دومی (به بازی گرفتن، به مهجوریت گرفتن، به مسخره گرفتن…) فاعل به هر علت (حتی جهل) صریحاً به انجام فعل مبادرت نمی ورزد، بلكه آن را در پرده ای از خفا و پوشش انجام می دهد، به گونه ای كه در ابتدا نمی توان به واقعیت فعل وی پی برد، بلكه شاید در ابتدا عكس آن هم به نظر برسد. مهجوركردن قرآن یعنی روی گردانی و دوری از آن، در حالی كه مهجورگرفتن قرآن یعنی پرداختن به قرآن ولی به گونه ای كه اگر چه در ظاهر از این رویكردهای مختلف قرآنی بوی توجه و استفاده به مشام می رسد ولی حقیقت مطلب این است كه در همه این رویكردها قرآن بیگانه و ترك شده است. در مهجور كردن قرآن، شخص به خانه قرآن قدم نمی گذارد ولی در به مهجوریت گرفتن قرآن، فرد به میهمانی صاحب خانه ای فاضل و حكیم نایل شده است ولی به جای توجه به میزبان و استفاده از محضر وی، گرفتار نقش و نگار در و دیوار خانه و گل ها و… شده است. در مهجوركردن قرآن، بیمار از آغاز به طبیب مراجعه نمی كند و به سراغ قرآن كریم نمی آید، در حالی كه به مهجوریت گرفتن قرآن، بیمار به طبیب مراجعه كرده و داروهای شفابخش وی را گرفته است ولی از آنها استفاده ای نمی كند تا به كام مرگ فرو می رود.(5)
صفحات: 1· 2